سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای صحیفه(قسمت سوم) (دوشنبه 87/2/9 ساعت 10:49 عصر)
فصل علی محمد و آله,و اجر هربی,و انجح مطلبی.اللهم انک ان صرفت عنی وجهک الکریم,او منعتنی فضلک الجسیم,او حظرت علی رزقک,او قطعت عنی سببک,لم اجد اجد السبیل الی شیء من املی غیرک
الهی اگر تو از من رو برگردانی یا فضلت را از من بازداری یا روزیت را بر من دریغ نمایی یارشته ی رحمتِ خود را از من بگسلی چیزی جز تو از آرزوهایم نمی یابم .
فرق بی خدا و انسان در این فراز دعا مشخص میشه.بارها در ادبیات عامیانه بصورت مزاح و شوخی ما شنیدیم که میگن آقا کارای خدا به کار آدمیزاد نمی بره.یعنی که دقیقا همینطوریه و از طرفی هم اینطوری نیست.اول طرف دومش رو میگیم که چه طور ممکنه کارای خدا به کارای آدمیزاد نبره؟ در حالی که آدم نمونه ی خلقت خداست.خداوند فرمود تو خلیفه و جانشین من بر روی زمینی.جانشین خدا, کارایی رو انجام میده که اون کسی که فرمانروا و فرماندهش هست بهش ابلاغ کرده.
بعنوان مثال,هیچ استانداری حق نداه که برای خودش قانون وضع کنه.قوانینی که از قوه ی مجریه به دستش می رسه رو اجرا می کنه.اما هیچ قوه ی مجریه ای حق نداره در جهان حاکم بشه وبرای خودش یک سری قوانینی رو در جهان حاکم کنه.قوای مجریه فقط مجری هستند.بنابراین انسان هر رفتاری رو که نشون میده اذنش از طرف خداست و به نوعی رفتار الهیه.حالا اگر یک انسانی رفتارش شیطانی و غیر الهی نشون میده این مشکل اون انسانه نه مشکل نوع انسانها.نوعِ انسانها رفتار الهی رو دوست دارند.در مسیر آیه ی شریفه ی قرآن که می فرماید:انا لله و اناالیه راجعون.یه تفسیرش اینه که میگه ما از سمت خدا به دستور خدا خلق شدیم و به دستورخدا به سمت خدا بر می گردیم.این تفسیر عادی و سادشه.تفسیر مهم و باطنیش اینه که ما هر چی داریم از خدا یاد گرفتیم ودر حقیقت دیدید که بعضی وقتها که شخصی نزد استادش می رسه و می خواد حرف بزنه یا یه کاری انجام بده میگه قربان ما داریم درس پس میدیم.یعنی در حقیقت انسانها وقتی میگی انا لله,یعنی دارم درسهایی رو که خداوند در عرش بهشون آموخته و در ذاتِ خلقتشون قرار داده این درسها رو دارم پس میدم.بنابراین انسانها همه ی مجریانِ خدا هستند.بنابراین آدم اگر واقعا آدم باشه حتما و حتما کاراش مثل کارهای خداست,منتها در مقیاس خیلی کوچکترش.
حالا قسمت اول.آیا کارای خدا به کارای آدمیزاد نمی بره؟بله نمی بره چون مقیاسش خیلی بزرگتره.اگر من و تو یک رحمت و رافت و عاطفه ای رو نشون میدیم خدا در کل اینقدر بالاتر رو نشون میده که اصلا مال ما دیده نمیشه.اگر من و تو قدرتمنداریم و قدرتی رو نشون می دیم خداوند تبارک و تعالی اینقدر در مقیاس بالاتری قدرت نشون میده که اصلا مال ما قابل مقایسه و قابل دیدن نیست.پس هر دو حرف درسته.هم کارای خدا به آدمیزاد می بره و هم کارای خدا به آدمیزاد نمی بره.یعنی در حقیقت انسان مشتی است نمونه ی خروار. به همین دلیل است که اولیای خدا وقتی که به انسانها نگاه می کنند ولو یک انسانِ خیلی بد توانایی خیلی خوب شدن رو در اون می بینند. شما مثلا تشریف می برید بازار می خواهید و یک جنسی رو خریداری کنید,فرض کنید یک جنس خوراکی یا یک جنس صنعتی و یا یک جنس الکتریکی.مثلا می خواین یه ضبط صوت بخرید به بنده خدا میگی که آقا این ضبط پخشی که شما می خواین به ما بدین مدلش چیه؟میگه مثلا سُونیِ.میگه خب خوبه. کارخانه ی سونی اصله خیلی خوبه خیلی عالی می سازه .بعد سوال می کنیم که سونیِ اصله یا سونیِ بازار مشترکه.یعنی در حقیقت ماها همه از کارخانه ی خداییم اگر اصل باشیم خیلی کارمون درسته.مشکلِ ما اینه که بعضی از ما بازارمشترکیم.یعنی هم بنده ی خداییم و هم بنده ی مردمیم.هم از خدا چیزیاد می گیریم هم ازشیطان چیز یاد می گیریم و هم از هوای نفسمون,می شیم بازار مشترک.به همین دلیل میلیارها خیلی فرق داره.پس اولین جمله ای که کارای خدا به کارای آدمیزاد می بره واولین جمله ای که کارای خدا به آدمیزاد نمی بره با این شرحی که خدمتتون گفتیم.حالا این جملاتی که الان داره میگه کارای آدمیزادیه,یعنی آدمها اینطورین.ما می خوایم بدونیم که امام سجاد اینجا درست گفتند یا حالا جسارت نباشه نعوذ بالله امام سجاد اشتباه کرده.البته حالا ممکنه به یه نتیجه ای برسیم که هر دو تا حرفی که ما الان زدیم هر دوش غلط باشه!
ان صرفت عنی وجهک الکریم:میگه اگر روی کرامتت رو از من برگردونی.حالا سوال اینه که آیا ممکنه خدا از آدم روی برگردونه و بگه که من این بده رو دیگه نمی خوام ببینم؟یه وقت هست که خدا یه بنده رو بایکوت می کنه و میگه که عذابِ تو همین بس که اجازه نمیدم با من حرف بزنی.آیا خود خداوند تبارک و تعالی هم نمی تونه ببینه این بنده رو,یا اینکه روشو بر می گردونه میگه برام مهم نیست!؟ شما در کل روایات اهل بیت نگاه بکنید و اگر کسی از برادرا و خواهرا همچین روایتی رو که من دارم میگم برام آورد جایزه داره.یه روایتی از اهل بیت(ع)غیر از آقا امیرالمومنین که همزمان بودند که همینم معلوم نیست که توش باشه و نیست.یه روایتی بنویسید که اینها اسم خلیفه ی اول یا دوم و یا سوم رو آورده باشند.روایت باشه نه بحث تاریخی!
تو کل نهج البلاغه اینهمه آقا امیرالمومنین ابراز ناراحتی می کنه از این سه تا خلیفه ولی یک بار از اینها اسم نمیاره.این اسم نیاوردن می دونید بالاترین درجه ی بغضه! یعنی اینکه دیگه اصلا اسمشو نیار,اصلا دیگه نمی خوام احساسش کنم.شما وقتی به نفرت می رسید از صحبت کردن با کسی که ازش متنفرید اذیت میشید بماند از احساس کردنش هم اذیت میشین.فرض کنید در اتوبوسی هستید و می خواین از یه شهری به شهر دیگه برین و یه کسی که شما ازش نفرت دارید رو صندلیِ آخر نشسته و شما رو صندلیِ اول نشستین.احساس بدی داری .هر چند این یارو اصلا به تو کاری نداره.میگه نه,اصلا وجودشو که احساس می کنم بدم میاد
صرف که در روایات و دعاها داریم روی برگرداندن نیست یعنی دیگه اصلا احساس نکنه.حالا ما در کل روایات می بینیم که خداوند داره میگه من نسبت به بدترین بندگانم نگرانم!؟آیا ممکنه انسانی از کسی که متنفره نگرانش باشه که حالا چی مشه!؟

آیه ی شریفه ی قرآن میگه :بابا این راهی رو که شما دارید میرید مثلا به سمت عذاب و جهنمه.آیا ممکنه خدا برای کسی که دوسش نداره نگران جهنمی شدنش باشه!؟خب بذار جهنمی بشه راحت.شما مگه نمیگی من دوسش ندارم؟خداوند در قرآن خیلی جاها میگه (ان الله لا یحب المسرفین)خدا مثلا اسراف کاران رو دوست نداره.این لا یحب و این قبیل جملاتی که امام سجاد(ع) می فرمایندآیا اینها حقیقت داره یا نه؟
جالب اینجاست که در این قسمت از دعا,امام سجاد حرف خودش رو خوش نقض می کنه!ان صرفت عنی وجهک الکریم.یعنی اون نگایِ زیبای پر از کرامتت رو اگر از من برگردانی.(اما آیا ممکنه که کریم نگاهشو برگردونه!!؟)مثل اینه که بگیم آقای فلانی که رییس فلان بانکه و میلیاردها تومن پول در حسابش هست اگر که محتاج صد تا یه تومنی باشد!اصلا این دو تا با هم جمع نمیشه,اصلا امکان نداره.صرف و کرامت با هم جمع نمیشن.اگر خدا کریمه چطور می تونه روشو برگردونه!؟خداوند تبارک و تعالی یک عده رو میگه ان الله یحب (کسانی هستند که دوسشون داره)و یه عده رو میگه ان الله لا یحب(کسانی هستند که نگرانشونه)بعد در روایات داریم که خدا مثلا کسانی رو که دوستشون نداره ونگرانشونه ,خداوند اینهارو بیشتر مراقبت می کنه.میگه اون بابایی رو که ما دوسش داریم دیگه دوروبرِ خودمونه, این از دست نره.لذا تو ماه رمضون خدا به اون بیشتر دقت می کنه.در هر جا که درِ رحمت الهی بازه در به سمت کسانی که خداوند گفته ان الله لا یحب بیشتر بازه.خیلی عجیبه.چرا اینجوریه!؟برای اینکه خصوصیت خداوند اینطوریه.بابا خیال همتون راحت شد اصلا خدا به آدمیزاد رفتاراش نمیره.یک مدل دیگست و این ما هستیم که وقتی ناراحت میشیم و به یک درجه ی بالای ناراحتی می رسیم و متنفر میشیم میگیم حرفِ فلانی رو نزن.در حالیکه خدا اصلا نمی تونه اینطوری برخورد کنه.

او منعتنی فضلک الجسیم :یا مرا از فضل بزرگت بی نصیب کنی.اصلا بذارید من یکی از خانواده های فضل رو بگم که بدونید اصلا فضل یعنی چی و آیا ممکنه که یک کریم فضل رو از ما منع کنه!؟یکی از خانواده های فضل فضولاته.حالا فضولات یعنی چی؟یعنی اضافه های بدن.یعنی گلاب به روتون شما تشریف می برید دستشویی میگن اینجا محل فضولاته.اصلا کلمه ی فضل یعنی چیزهای زیادیِ بدون استحقاق.یعنی چیزهایی که من اصلا مستحقش نیستم و زیادیه و بعد می فرمایند (منعتنی )یعنی یه آدمی مثل من و تو بیاد آشغالهاشو بذاره دم در ,بعد که آشغالاشو گذاشت دم در و تا دید یه بدبخت بیچاره ای داره تو آشغالا می گرده بیاد منعش کنه که دست نزن آقا ما این آشغالهارو لازم داریم.آخه اگر لازم داشتی پس چرا گذاشتی دم در!؟کدوم آدمیه که وقتی یه بدبختی وقتی برای پیدا کردن یک لقمه نون تو سطل زبالش داره می گرده,دنبال یه چیزی می گرده که ببره ازش استفاده کنه بره منعش کنه!؟خداوند تبارک و تعالی فضل داره و آیا ممکنه خداوند تبارک و تعالی زیادی نعمتش رو بر من و تو منع کنه!؟
بعد میگیم فضلک الجسیم:این فضلی که خیلی جسم داره,خیلی خیلی زیاده.باز اینجا کلام امام سجاد رو لحنِ عبارتش نقض می کنه.
او حظرت علی رزقک:یا روزیت را بر من دریغ نمایی.مثال روزی خداوند تبارک و تعالی رادر روایت اهل بیت داریم.یکی از مظاهر وجود خداوند خورشیده,اگر خورشید نباشه من و تو نون برای خوردن نداریم.خیلی از اعمالی که باعث رشد گیاهان میشه و گندمی که ما ازش داریم نون درست می کنیم در اثر فتوسنتزی است که خورشید برای ما حاصل می کنه.یکی از مثالهای روزی خدا همین ماهه. که اگر ماه نباشه ما مشکل آب خواهیم داشت.اگر جزرو مد نباشه آب از دریاها به زمینها نمی رسه.یعنی خداوند به ماه بگه تو درنیا,به خورشید بگه تو درنیا.آقا گیاه وقتی آب خورد رشد می کنه و وقتی رشد کرد شما می تونید از این گیاه استفاده کنید.گوسفند وقتی آب و گیاه رو خورد رشد می کند و شما می توانید از گوشتش استفاده کنید.آیا خداوند می تونه این روزی,که خودش یه سیستمی براش گذاشته رو که همینطوری می رسه می تواند این روزی رو از مادفع کنه!؟مثلا به باران بگه جناب باران شما بر کل شیراز ببار فقط بر بام خانه ی آقای فلانی نبار,اگر احیانا خواستی بباری نذار اون آقا ی ایکس استفاده کنه.این میشه منع.
روزی که خداوند تبارک و تعالی در کل جهان پخش کرده اصلا قابلیت نداره که کسی بتونه جلوشو بگیره .کی می خواد جلوی روزیِ خداوند رو بگیره!؟

به حضرت سلمان (ع) عرض کردند :که شما چرا دغدغه ی نان ندارید؟چرا نارات نیستید که مثلا فردا نون برای خوردن داشته باشید یا نه!؟سلمان می دونید که عمری طولانی داشت در حدود چهار صد پونصد سالی عمر کرد. سلمان گفته بود برای اینکه در این چند سالِ زندگیم که عمر از خداوند گرفتم حتی یک نفر رو ندیدم که این از بی روزی بودن بمیره.بالاخره روزیشو گیر میاره.نگفته اگر مومنی که خیلی با خدا آشناست و اهل نماز شب و تحجده و در جلسات قرآن شرکت می کنه و ماه رمضان به خدا متوسل میشه و...!بلکه همه ی مردمی که دنبال روزیند روزیشون رو از خدا می گیرند.
بعد نگاه می کنیم می بینیم اونایی که بدایمانند,حالا نمیگیم بی ایمان,همونا روزیشون خیلی هم بیشتره.وا!؟خدایا ما داریم دعا می خونیم و شب ماه رمضون هم به صحیفه ی سجادیه پناه بردیم اما شما به بدایمانها روزیِ بیشتر میدی ولی به من که رسید میگی اینجوری حرف بزن!؟


اوقطعت عنی سببک :یا اینکه شما قطع کنی مسببات رو.یعنی در دنیا مثلا بنده این تسبیح رو بکشم و مسبب این فشاری که به تسبیح میارم اینه که پاره میشه اما پاره نشه!ممکنه؟یا اینکه بنده آب به صورتم بزنم اما صورتم تمیز نشه.بنده غذا بخورم ولی سیر نشم.بنده داد بزنم اما صدامو کسی نشنوه!مسببات اینها هستند.
میگه خدایا اگر این کارهارو بکنی
لم اجد السبیل الی شیء من املی غیرک :جز تو راهی به هیچ یک از آرزوهایم نمی یابم.نتیجه :
خداوند اصلا نمی تواند به ما روزی ندهد .چون خصوصیت خداوند یا رزاق است.رزاق یعنی کسی که دائم در حالِ روزی دادنه.خداوند از خورشید که کمتر نیست خداوند خالقِ خورشیده.خورشید نمی تواند به ما نور ندهد چه خوب باشیم و چه بد.خداوند تبارک و تعالی نمی تواند سببهارو در دنیا تعطیل کنه.چون خداوند اِبا دارد امور را از غیر سببش جلو ببره.هر کسی هر کاری کرد ,سببش رو انجام داد علت که ایجاد شد معلول ایجاد میشه.شما هر چقدر که در دنیا زحمت بکشید نونش رو می خورید
نکته ی سوم:
خداوند نمی تواند از ما روی برگرداند .چون خداوند تبارک و تعالی برای بدترین انسانها و بدترین مخلوقات خودش نگرانه.نگرانی علامتِ محبته.
اگر انسانی نگران ِ کسی نباشه و بگه به من چه یعنی اینکه من اصلا فلانی رو دوسش ندارم.یا میگن آقا فلانی فلان حرف رو زد.خب بزنه.نمی دونم آقا فلانی داره خودشو خراب می کنه.خراب کنه به من چه!
آقا فلانی داره میره جهنم, خدایا باید بگه به من چه می خواست آدم خوبی باشه.اما خداوند نگرانِ بندشه.
در جملاتِ بزرگان داریم که میگن اگر با کسی دشمنی,عیبهاشو نرو بهش بگو.چون اگر عیبهاشو بگی این خوب میشه این قوی میشه,این تمیز و مرتب میشه.پس بذار با عیبهاش بچرخه.
در قرآن و روایات اینقدر قید من و تو و خیلی از گنهکاران و خیلی ازفاجران عالم رو خداوند اسم می بره یعنی چی؟یعنی آقا بنده دوست دارم اصلا علامتش اینه
.بنده ی من اگر فلان کارو کنی من همینجا گوشتو می پیچونم.این علامت محبته. نگرانته چون دوست داره.

نکته ی بسیار بسیار ظریف:

امام سجاد(ع) میگه:اگر روی کریمت رو از من برگردونی.در اینجا میگیم یا امام سجاد اولا:اصلا خداوند نمی تونه روبرگردونه ثانیا:وقتی میگی رویِ کریمت رو برگردونی خودت داری عبارتِ خودت رو نقض می کنی.کریم که رو برنمی گردونه.حداقلش اینه که بگیم خدایا رویت را از من برگردانی به قهر


و یا امام سجاد(ع) میگه اگر فضل جسیمت رو از من منع کنی.گفتیم فضل,یعنی آشغال,یعنی زیادی.و اصلا فضل به کسانی تعلق می گیره که لازمشون نیست و استحقاق ندارند.فضل یعنی سطلِ آشغالِ خونه ی آقا که می ذاره دم ِدر.هیچ آدمی نمیاد بگه که تو سطلِ آشغالِ من فضولی نکُن.آقا آشغاله.هر چی می خوای بردار ببر.پس اینم غیرممکنه.

یا امام سجاد در جای دیگر می فرمایند:رزقت را از من بپوشانی.در حالی که گفتیم امکان اینکه خداوندرزقش رو از ما بپوشاند وجود ندارد.سیستم رزاقیتی که خداوند در عالم چیده یه سیستمیه که ناخوداگاه می رسه.رزق رو بپوشانی یعنی از اول به خورشید بگو طلوع نکن.

و چهارمین اشتباهِ به ظاهری که امام سجاد(ع) اینجا می فرمایند:اینکه او قطعتک عنی سببک:یعنی خداوند بیاد عالمی رو که خودش میگه عالَم اسباب و مسببات هست خداوند میگه بنده ی من تو اول برو منَِ خدارو ثابت کن با سبب.قاعده ای که همه می دونین قاعده علت و معلول.می فرمایند:خود من رو بیا با علت و معلول ثابت کن.بعد میگه این سبب هارو شما بیاین حذف کنید.اینها رو که انجام دادین در آخر میگن راهی غیر از اینکه آرزویی به تو داشته باشم ندارم

خُب.حالا دلیلی که امام سجاد(ع)اینجوری فرمودند چیه؟در بحثِ ما نکته ی ظریفش اینجا مشخص میشه.اینکه در ارتباطات گفتِمانیِ بین من و شما و خداوند تبارک و تعالی وقتی که داریم صحبت می کنیم بعضی وقتها انسان چیزهایی رو که یقین داره نیست به خدا نسبت میده.برای چی؟برای لوس کردن.میگه خدایا اگر روتم برگردونی بازم ما هستیم. آدم یادِ چی می یفته؟یاد عاشق معشوقایِ اولِ ازدواج می یفته.چی میگه؟میگه آقا جون اگر من با تو باشم یه اتاق گلی هم کافیه.حالا مفهوم کلام چیه؟یعنی اینکه این شوهر اصلا بنا نداره این خانم رو تو اتاقِ گلی ببره.این خانم داره ناز می کنه.البته بعضی وقتها شوهره بدبخت باورش میشه و بعد میره یه اتاق گلی هم پیدا می کنه,بعد خانم با مادرِمحترمشون تشریف میارن و کامل از خجالتشون درمیان.

آقا رفیقمه ,صمیمیه,معشوقه عاشقه,میگه من هیچی از تو توقع ندارم.آقا روز تولدم رسید و همینکه شما یادته که امروز روزِ تولدمه برایِ من بسه.این یعنی چی؟یعنی آقا این بنده خدا تکلیفِ خودش رو می دونه,این داره ناز می کنه.یعنی در واقع امام سجاد(ع) در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی فقط داره ناز می کنه
.یه وقت تو برداشت بد نکنی که امام برای خودش یک گزینه ای رو منظور کرده که خدا روشو از بنده ها برگردونه و این غیر ممکنه!غیرممکنه که خدا روشو از بنده هاش برگردونه.یا یک گزینه ای برای خودت منظور کنی که خداوند از فضلش منو محروم کنه. فضل چیه؟خداوند کلی به من احسان می کنه.یا قدیم الاحسان! بعد شما میگی فضل رو ببنده؟نکته ای که امام سجاد اینجا فرمودند فضل نگفتند احسان همینه.اینجا باید می گفت احسانت رو برگردونی نه فضلت.یعنی بازم داره خودشو لوس می کنه.همین جملاتی که در ادبیات عاشقانه ی عرفانی در ارتباط با عشقهای مجازی ما می بینیم که من سگی هستم در پیشگاه تو,قطعه استخوانی مرا کافیست.اما واقعا اینطوریه؟نه,تو وقتی داری میگی قطعه استخوانی مراکافیست داری ناز می کنی نه استخون بندازه جلوی ما
در فارسی اسمی برای این نازکردن ها نمیشه گذاشت جز همین ادبیات لوس مآبانه.اما در عربی به این ادبیات میگن ادبیات تضرع.آدم دم درِ خونه ی خداوند تبارک و تعالی تضرع می کنه.آقا ماه رمضون شب ششم شد تو هنوز مارو نبخشیدی.خدا میگه بابا عجب گیری افتادیم اصلاما همون شب اول ماه رجب تو رو بخشیدیم.چی چی داری میگی بنده ی من؟میگیم خدایا ما داریم میگیم تو باورت نشه.ما داریم خودمونو لوس می کنیم.
وقتی شما زیارت تشریف می برید ما در آداب زیارت داریم که میره مثلا خدمت آقا علی بن موسی الرضا میگه آقا آمدم(عبدک ببابک ضعیفک ببابک)میگه آقا شما تا قبل از خلقتت تو خونه ی من بودی!اصلا من دردرون تو ,تو در درون من بودی.ما هم بودی.شیعتنا خلقوا من فاضل زینتنابابا تو خودت صاحبخونه ای!
بذاریم این ادبیات از اینور انجام بشه از اونورم خدا حرفشو می زنه.تو چی میگی؟میگی عبدک ببابک.خدا چی میگه؟میگه بابا این حرفها چیه؟شما خودتون صاحبخونه اید.خدایا شب ششمه نمی خوای ببخشیم؟خدا میگه خیلی وقته بخشیدمت.
بنابراین هیچ اشکالی نداره که این ادبیات ردو بدل بشه.پس ماوظیفمون اینه.اما وقتی داریم دعا می کنیم باید یادمون باشه که وظیفه ی خدا چیه.
فقط و فقط من به خواهرا و برادرا یه پیشنهاد می کنم من سه سال پیش مسیر تفکرم عوض شد بابت اینکه یک هفته فقط روی کلمه ی فضل داشتم فکر می کردم و تحقیق می کردم .اصلا زندگیم تغییر کرد.تفکرم نسبت به خدا تغییر کرد.
یک وقت نشینی مثل بچه یتیمها دعا بخونی و گردنت رو کج بگیری که آره دیگه ما نیازمند ترحمیم.خدا از این انسان خوشش نمیاد.ما نیازمند ترحم نیستیم,ما نیازمند این هستیم که برای خدا ناز کنیم.امشب مقام تو آنقدر بالاست که اجازه داری ناز کنی که خدایا اگر تو منو بسوزونی به همه ی مردم میگم دوستت دارم.(الهی لوادخلتنی الناراعلمت جمیع اهلها عنی احبک).خدا امیرالمومنین رو بندازه تو آتیش!؟اصلا ممکنه؟علی حبه جنه. قسیم النار والجنه.بعد علی میگه مارو بندازی تو آتیش.مارو بگو پشت سرِ چه امامی داریم راه می ریم.ما فکر می کردیم اماممون ساقیِ کوثره و قسیم النار و الجنه است.حالا آقا میگه ماروبنذاری تو آتیش!!
بابا امیرالمومنین داره ناز می کنه تو چرا باورت میشه؟تو هم ناز کن. چه اشکالی داره؟


حالا آقا امام سجاد(ع) در جمله ی آخر,با اینهمه جسارتی که ما داشتیم جواب مارو میده.میگه چی؟ میگه این کارارو که بکنی امیدم فقط به کرم توست.یعنی چی؟یعنی تمام حرفهایی رو که من زدم به شرط اینه که من کرم تو رو باور داشته باشم.
یک بار اگر در زندگیت کرم خدارو باور نداشته باشی,نعوذبالله این جمله رو بگی که خدا اصلا به من نگاه نمی کنه.که خدا با من لجه.خدا منو فراموش کرده.یه بار سرتو بلند کنی به آسمون که خدایا کجایی؟تا گفتی کجایی کارو خراب کردی کجا می خواستی باشه؟؟نحن اقرب الیکم من حبل الورید.من در وجود خودتون هستم.نزدیک خودتون هستم
فانی عبدک و فی قبضتک :من بنده ی تو هستم.در قبضه ی (یک جای خصوصی )قدرت تو هستم.منو به خودت وصل کردی برای اینکه گمت نکنیم.جایگاهی برای من در نظر گرفتی تا تو منو گم نکنی.اینقدر خداوند نگران تو بوده.
ناصیتی بیدک :ناصیتی یک اصطلاحه یعنی پیشانی.ولی در عرب به موی جلوی پیشانی میگن.موی جلوی پیشانی یک قسمت بسیار حساسه.این موهای عقب رو هر چی بکشی زیاد درد نمیاد اما این قسمت جلو رو که می گیری یارو دیگه قفل میشه.مثل گربه دیدین موهای پشتشو بگیرن قفل میشه.حتی ما در بحث حیوانات وگربه سانان بزرگ داریم که رو این قسمت جلویِ موی سرشون اگر مثلا یک دست قدرتمندی باشه می تونه قفلشون کنه.مثلا تو دعوایِ خرس با گربه ی وحشی ما داریم که خرس دست می ندازه موهای جلوی این گربه ی وحشی رو که می گیره قفل میشه,دیگه نمی تونه کاری کنه!!
ناصیتی بیدک:یعنی آقا منِ بیچاره ی بدبخت که فکر می کردم آزادم هر جایی که دلم می خواد میرم و هر غلطی که دلم می خواد می کنم من مویِ جلوی پیشانیم در اختیار خداست.در برابر خدا قفلم.این گناهانی که من دارم می کنم دست و پا زدن در حال قفلیه.مخالفت با خدا سیخی چند؟اصلا ما عددی نیستیم که بخوایم با خدا مخالفت کنیم.اصلا مخالفت با خدا برای ما امکان نداره.
چقدر امام قشنگ داره میگه بیدک ناصیه(همه چیز من در اختیار توست)من اینقدر دست و پا می زنم و گناه می کنم اینا فقط دست و پا زدنه. برای تو هیچ اثری نداره اصلش اینه که من در اختیار تو هستم هر وقت دیدی اوضاع من خیلی خیط شد جلوی موهامو می گیری بَرَم می داری یه جای دیگه می ذاریم.وقتی که فرمان تو هست دیگه فرمانی از من نیست.وقتی دستور تو هست دیگه دستوری از من نیست.
خدایا کل قدرتها به دست توست.فارسی هم به خدا میگیم که خدایا الهی قربونت برم که وقتی می خوام گناه کنم تو به من اجازه میدی.میگه حالا بذار این گناهرو هم بکنه بچه است دیگه
خونه ی یکی از دوستان رفته بودیم تو یه شهر دیگه.وارد این خونه که شدیم اینا یه حال داشتند یه اتاق که بچه هاشونو می گذاشتند یه اتاق خواب و یه اتاق پذیرایی.به من گفت:چشماتو ببند دستتو بده به من.چشمای مارو بست دست مارو گرفت.همینطور کورمال کورمال مارو برد و گفت حالا چشماتو بازکن.یه دری رو هم پشت سر مابست.گفتم چه خبره؟خیلی با هم خودمونی بودیم. گفتم چرا چشمامو بستی منو رد کردی.گفت:والله ما با شما خودمونی هستیم ولی خانممون با شما رودربایستی داره.نمی دونی تو حال ما چه خبره.گفتم چه خبره؟گفت:آقا ,ما دو تا بچه داریم اینا دیگه آخرِ پیکاسو هستند.تمام دیوارهای حال رو که بعدا به ما نشون داد خط خطی کرده بودن وحشتناک.اصلا قابل تحمل نبود. جمله ای که من خیلی به دلم نشست این جمله بود که البته بچه ها کماکان مشغول هنرنمایی بودند.بعد همینطور که این بچه ها در حال خط خطی کردن دیوارها بودند بعد می گفت:الهی قربون بچم برم نگاه چقدر دیوارهارو کثیف کرده.این جمله چقدر جمله ی قشنگیه.افتخار می کرد می گفت ماالحمدالله تلفن سالم تو خونه نداریم چون همرو می کوبن زمین.تلویزیون رو دوبار انداختن خراب کردن.تو ویدیو سی دی مون داشته نوار کاست می کرده بالاخره هم موفق شده.کیف می کرد و می گفت

خداوند تبارک و تعالی بعضی از گناهان مارو که نگاه می کنه می دونه از بچگیمونه.
این جملات امام صادق لا امرلی مع امرک :میگه:خدایا تو خودت به من اجازه ی گناه میدی.بعد هم میگی می بخش اشکالی نداره.آیا من جرات پیدا می کنم به گناه؟نه خب,یواش یواش ما هم بزرگ میشیم.ما هم همیشه که بچه نمی مونیم
در روایت داریم که امام صادق(ع) می فرمایند:بنده تا به چهل سال نرسیده بچه است.به محض اینکه چهل سالش شد خداوند به فرشته ها خطاب می کنه.میگه فرشته ها از حالا دیگه مو رو از ماست بکشید.(سخت بگیرید)!
بعد از چهل که همه آدم میشن .تمام مشکلات ما قبل از چهل سالگیه.خدا همین تکه رو مرخصی داده.بعد از چهل اصلا روحیه ی آدم کلی فرق می کنه و چقدر شقی و بدبخت است و اصلا نیست بین ما کسانی که بعد از چهل سالگی هم می لغزند اونا دیگه کسانی هستند که هیچی تو جوانیشون جمع نکردند.یعنی در حقیقت اصل عمر مارو خداوند جزو بچگی ما حساب کرده!

ماض فی حکمک,عدل فی قضائک,ولا قوة لی علی الخروج من سلطانک :آنچه درباره ی من می خواستی انجام بشه انجام شده است.یعنی به محض اینکه بنده میاد با خداوند صحبت می کنه که حاجتی به من بده,خدا میگه من حاجتت رو قبلا دادم.

زیارت امین الله رو شما دقت کنید.قبلا در یکی از بحثها براتون عرض کردم.در زیارت امین الله یک لطفی که دوستان نسبت به آقا علی بن موسی الرضا دارند همه تقریبا زیارت رو یا از برید یا مسلط هستید.
و اعمال العاملین لدیک مقبولة:یعنی عملهای کسانی که در درگاه تو عمل می کنند مقبول شده بود.وابواب اجابة لهم مفتحه:باز شده بود
حالا آقا امروز توبه کرده,فکر می کنه که همین امروز هم توبش قبول میشه .آقا بنده تا حالا فلان مشکل اخلاقی رو داشتم به لطف ماه رمضان از فردا دیگه مرتکب نمیشم. خداوند چون می دونسته که تو امشب همچین توبه ای می کنی از همون روز اول این مشکل اخلاقی تو رو قبلا پاک کرده.آقا من الان پونزده سالمه,هجده سالمه تازه به این نتیجه رسیدم که باید مومن بشم.خدا میگه من از روز اول بلوغت می دونستم اینطور میشه.عین جملش(ماض فی حکمک),از روز اول بلوغت به فرشته ها گفتم که این الکی داره گناه می کنه,این قراره سال 86 توبه کنه و وآدم بشه.از همین الان شما الکی این قلمهارو مصرف نکنید.الکی ننویسید چون بعد باید پاک کنید,بعد پاک کن هم لازم دارید.بنده ای که میاد دم در خونه ی خدا که هجده سالشه ,اصلا شصت سالشه نود سالشه,مهم اینه که تازه بیدار شده,تا الان خواب بوده .استادمون می فرمود پیرمردی رو که حدود هفت سالش بود رو در حج واجب دیدیم این شخص امریکایی بود تازه مسلمان شده بود.گفت:کلی برای من گریه می کرد که هفتادسال در عمرم من بی خدا بودم.بهش گفتم از روز اول بلوغت خدا الان تورو می دید,لذا کل این مدت تو مسلمان بودی.اتفاقات مثبتی که برای شما می یفته خدا از قبل می دونسته,نوشته تو پروندت,تموم شده. و اون بدبختی که عاقبت به شر میشه و یک عمر مثلا عبادت می کرده,خدا از همون اول می دونسته,لذا به فرشته هاش میگه که ننوسید چون من می دونم که این عبادتها اثری نداره و عاقبتش به کجا می رسه,این خراب می کنه.حکم الهی کاملا برای ما مشخصه.اگر یک روزی خداوند تبارک و تعالی به تو فرصت بده.فرض می کنیم فرصت داده بشه که در عالم مادی ممکنه که مثلا تو بیست سال دیگه یِ خودت رو ببینی.که این بیست سال دیگه ممکنه تو زنده باشی ممکن هم هست مرده باشی.حالا یا برزخت رو می بینی یا هنوز روی دنیایی.اگر بهت این اجازه رو بده خواهی دید که خیلی از مسائلی که الان به آن مبتلابه هستی اون زمان حتی فکرش را هم نمی کنی.از وجود تو حذف شده اگر خوب شده باشی.این میشه ماض فی حکمک
عدل فی قضاوک :مقدراتت درباره ی من از روی عدالت است.
ولا قوة لی علی الخروج من سلطانک:توقع من و شما از خداوند تبارک و تعالی عدل درباره ی ما نیست.ما هیچوقت متوقع نیستیم که خداوند با ما با عدالت رفتار کند.چون اگر با عدالت رفتار کند کلاه همه ی ماها پس معرکست.در روایت داریم که رسول خدا فرمودند:در روز قیامت همه ی خلایق به فضل خدا وارد بهشت می شوند.خطاب رسید یا رسول الله شما هم؟ آقا فرمودند:من هم با فضل خدا وارد بهشت می شوم.

در روایت دیگر داریم که یکی از بزرگترین عباد بنی اسراییل دم در بهشت وقتی می خواهد وارد شود خداوند تبارک و تعالی خطاب می کنه که فلانی را با فضل ما وارد بهشت کنید.این بنده خدا یک کمی بهش برمی خوره.به خدا میگه بیشتر از هزار سال ما عبادت کردیم سرسوزن اگر موهبتهای دنیا چیزی بردیم,خودمون رو محروم کردیم,ریاضت کشیدیم آخرش خداوند داره میگه با فضل ما وارد بهشتش کنید.خداوند فرمود:هیچ اشکالی نداره,شما نگهش دارید مابا عدل باهاش حساب می کنیم.حالا امروز این روایت رو خیلی خوب میشه فهمید شاید اون زمانی که امام صادق این روایت رو فرمودند مردم درک نمی کردند.شما حساب کنید یک قطره آب,شما بخواهید خودتون بسازید,بله آقا اکسیژن و هیدروژن رو با هم مخلوط می کنیم نه کلا بساز.فرض کنیم که بتوانیم می دونید چقدر هزینه می بره.تو یکی از تحقیقات علمی دیدم که نوشته بود:اگر بخواهندنمونه ی بدن انسان را بسازند یک زمینی به طول هشت هکتار زمین باشه که در این زمین قریب به دوازده هزار نفر دانشمند کار کنند تا نمونه ی بدن انسان ساخته بشه. شما ببینید چند صد میلیار میشه!با دستگاههای پیشرفته.این تازه نمونه سازیه یعنی مونتاژ.
حالا اگر یک قطره آب رو ما بخواهیم بسازیم ببینید چقدر هزینه می بره!خداوند همین رو به رخ این عابد بنی اسراییل کشید.گفت:کل عبادتهات چند؟حالا می خوام بببینم یک قطره از اون قطره آبهایی که تو دنیا تواین هزاز و خورده ای سال مصرف کردی رو می تونی با این پول بخری؟

بنابراین اگر امام سجاد اینجا می فرمایند: عدالتت در مورد من حکم می کنه باز از باب نازه.میگه خدایا حق منه.اما ما اصلا به خدا اینطوری نمیگیم.خود اهل بیت در ادعیشون فرمودند که الهی عاملنی بفضلک لا تعاملنی بعدلک
ما ارتباطاتمون با خداوند تبارک وتعالی بیشتر اینکه عقلی باشه ارتباطات عاطفیه وگرنه خداوند متعال در مورد ما نه عدل رو به کار می بره ونه حساب و کتاب می کنه,ابدا.

یک وقتی همین بحث رو یکی از آقایون و بزرگان اعتراف کرده بود که آیه ی شریفه ی قرآن مخالف این بحثه.گفته بود آیه چیه؟؟؟گفته بود آیه اینه که در روز قیامت از نعمتها سوال می کنند.گفته بود اتفاقا همین بحث در زمان امام صادق(ع) اتفاق افتاده بود.آیش این بود که(یسالونک عن النعیم) از نعمتها در روز قیامت پرسیده می شود.بعد ابوحنیفه تفسیر کرده بود که بله,مواظب باشید آقا این چه وضع خوردنه,این چه وضع خوابیدنه,این چه وضع پوشاکه.نعمتهای خدا را اسراف نکنید.روز قیامت خداوند تبارک و تعالی حساب و کتاب می کنه.به امام صادق(ع)اطلاع دادند ایشون هم آمدند.ابوحنیفه شاگرد امام صادق(ع) بود.بعد امام صادق ابوحنیفه رو صدا کرد و فرمودند:شما این شرح رو بر آیه گفتید؟بله آقا.امام صادق(ع) فرمودند:شما تا حال جایی مهمانی رفتی؟بله رفتم.گفت مثلا شده که دریک مهمانی مثلا خونه ی عمت بعد از اینکه می خوای بری عمت بیاد دم در بایسته به شما بگه ببخشید شما امشب که بعنوان مهمان اینجا بودی یک پرس پلو داشتی,یه تکه نون خوردی ,یه نوشابه داشتی,دو تا هم چایی خوردی.بعدش هم گلاب به روتون از دستشویی استفاده کردی حساب می کنی اینم صورتحساب خدمت شما.ممکنه؟؟؟گفت:نه.امام صادق فرمودند:خُب وقتی آدما همچین کاری نمی کنند خدا میاد یک همچین کاری کنه که شما مثلا چقدر عدس خوردی؟ممکنه مگه؟پس این یسالونک عن النعیم یعنی چی؟ آقا فرمودند:نعیم یعنی ما!سوال می کنند که چقدر مارو دوست دارید همین .یعنی کل دین هل الدین الا الحب و البغض.بنابراین در روز قیامت سوال می کنند که چقدر اهل بیت رو دوست دارید؟.چقدر با دردش درد در وجودت نشست؟چقدر برای رفع درد امام زمانت تلاش کردی؟چقدر یادش کردی؟چقدر همصحبت باهاش شدی؟چقدر درددلاتو به امامت گفتی؟شکایتهاتو به امامت گفتی,خوشحالیهاتو به امامت گفتی؟بین عاشق و معشوق تقسیم خوشیها و بدیهاست.ناراحتیهاتو چقدر با امامت تقسیم کردی؟خوشحالیهاتو چقدر با امامت تقسیم کردی؟





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 235 بازدید
    بازدید دیروز: 44
    کل بازدیدها: 698073 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •